هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

هامان هستی مامان

بدون عنوان

  از کسانی که از من متنفرند سپاس، آنها مرا قویتر می کنند از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگتر می کنند از کسانی که مرا ترک می کنند متشکرم، آنان به من می آموزند هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست و از کسانی که با من می مانند سپاسگزارم، آنان به من معنای دوست را نشان می دهند ...
3 بهمن 1390

اول بهمن 1390

  هامان جونم امروز صبح از خواب بیدارشدم دیدم برف اومده  و خدای مهربون حالا به روشی متفاوت لطفشو در حق ما تموم کرده تصمیم گرفتم از این نعمت نهایت استفاده رو ببرم و سرکار نرم و پیشت بمونم با هم رفتیم برف بازی و کلی بهمون خوش گذشت از اینکه در کنارمی خدا رو سپاس میگم ...
1 بهمن 1390

زمستون

هواسرده ، زمستونه ، زمستون دل این باغچه ها خونه ، زمستون نگاهش کن ، تو گوش کوچه باغا سرود درد می خونه ، زمستون تموم ثروت ودار وندارش تگرگه ، برفه ، بارونه ، زمستون چه غم از سردی و نامهربونی خودش هم خوب می دونه ، زمستون بساطش تا همیشه موندنی نیست فقط یک فصل مهمونه ، زمستون   هامان عزیزم هیچ وقت دوست ندارم از ناراحتی هام برات بنویسم ولی میخوام بدونی که آدمای دور و برمون خیلی اوقات با زبون تلخشون دلمون رو شکستند و مارو آزار دادند اینها همه ...     ...
30 دی 1390

بیست و دوماهگی

                                                            پیش از تو پیش از تو آبی آرام اجازه جاری شدن را نداشت شقایق عاشق بود و اجازه دوست داشتن را نداشت آسمان غمگین بود و چاره ای جز گریستن نداشت پیش از تو قلبها بی ستاره بود و تنها.... غروب بی افق بود و سپیده دم بی نور.... فاصله ها مبهم بود و رویاها حقیقتی تلخ... عشق احساسی ...
26 دی 1390

تولد دوست خوبم رادین جون

رادین عزیزم تولدت مبارک امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد   من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی ...
12 دی 1390

بوسه مادرم

  کودک که بودم .... وقتی زمین میخوردم ... مادرم مرا می بوسید ... تمام دردهایم از یادم میرفت ... دیروز زمین خوردم،دردم نیامد ...!! اما به جایش تمام بوسه های مادرم به یادم آمد ... ...
5 دی 1390

پاک کن

مداد گفت: متأسفم. پاک کن گفت: چرا؟ تو هیچ کار اشتباهی نکرده ای. مداد: چون تو به خاطر من اذیت می شوی. هر وقت که من اشتباهی می کنم تو همیشه آماده ای که آن را پاک کنی ولی وقتی اشتباهاتم را پاک می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می شدی پاک کن جواب داد: درست است، اما برای من مهم نیست. می دانی! من برای همین ساخته شده ام. من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباهی کردی به تو کمک کنم با اینکه می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای مرا خواهد گرفت من از شغلم رضایت  کامل دارم پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلا دوست ندارم تو را ناراحت ببینم. و...
30 آذر 1390