هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 15 روز سن داره

هامان هستی مامان

روزپدر مبارک

1393/2/22 17:04
نویسنده : مامان رزیتا
1,212 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام پسر عزيزم  ديروز وقتي دنبالت اومدم مهد کودک با كلي ذوق و شوق اومدي و گفتي نسترن جون گفته فردا روز پدره. براي يه لحظه احساس خيلي غريبي داشتم دلم گرفت من پدر نداشتم و فراموش كرده بودم كه دنياي هر پسري پدرشه منو ببخش به خاطر اوضاع و احوالم همه چيز و همه كس رو فراموش كردم و مي دوني فقط و فقط به خاطر وجود نازنين توست كه سرپام و تلاش مي كنم روزت مبارك گل پسرم اي تنها دلخوشي من !

و اما حرفهايي كه بايد هميشه به خاطر داشته باشي:

مرد ها باید توی زندگیشان پای خیلی چیزها بایستند.

پای حرف هایی که می زنند، قول هایی که می دهند،
اشتباهاتی که می کنند،
احساساتی که بروز می دهند،
نگاه هایی که از عمق جان می کنند،
نوازش هایی که با سرانگشتانشان می کنند،
دوستت دارم هایی که می گویند،
زندگی هایی که می بخشند،
عشق هایی که نثار می کنند....

مردها باید توی زندگیشان پای انتخاب هایشان بایستند.
زندگی مواجهه ی ابدی مردهاست با انتخاب هایشان.

هامان عزيزتر از جانم یاد بگیر مردانگی به جنسیت نیست. مردانگی به انسانیت است. یعنی انسان که باشی مردی. فارغ از اینکه چارقد بر سر می بندی یا سبیل هایت از بناگوش در رفته باشد.

انسان که باشی مردی. مرد بودن به تحمل است. اینکه نامردی ها را تاب آوری یعنی مردی. اینک سکوت کنی به وقت غضب و عمل کنی به لحظه ای که باید دست به کار شوی یعنی مردانگی

مردانگی یعنی پیدا کردن چاه وقتی نمی توانی مابین مردمان مردنمای نامرد نفس بکشی. مردانگی یعنی دادکشیدن در تنهایی کوه وقتی کوچه و خیابان برایت تنگ است نه ناسزا گفتن به ديگران به خاطر برآورده نشدن خواسته هايت .

مردانگی یعنی خراب رفیق بودن. خراب رفیق لوطی بودن . نه هر رفیقی که با دیدن دست چک تو تا کمر پیش پایت خم می شود.

مرد بودن یعنی پای عشق ایستادن. عشق را به رنگ و لعاب پول رنگ زدن که مردانگی نمی شود.

مرد بودن یعنی کنار لحظه های ناب تنهایی. بی کسی را تاب آوردن. دم نزدن درد وقتی شعله های آتش جگرت را تنوری می کند به سیخ نگاه کینه ورزان.

مرد بودن یعنی راه خود را رفتن. وقتی ایمان داری که درست می روی و به حرف دیگران بازنگشتن . یعنی بازیچه نافهمی اطرافیان نشدن.

مرد بودن یعنی غروب. آری غروب. لحظه فرو رفتن خورشید تکیه بر دیوار دادن.

مرد بودن یعنی خون توی صورت جمع شدن, رگ گردن برآمدن, لب گزیدن, اما تصمیم درست گرفتن, شتاب نکردن, منطقی رفتار کردن.

مرد بودن یعنی سوار کردن پیاده به نیت خدمت نه به جبر شهوت.

مرد بودن یعنی یک شاهنامه. یک مثنوی

 

    پدر       

                 شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال         

     خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود

              در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت            

    رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

                     درعالم خیال به چشم آمدم پدر            

      کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

                  موی سیاه او شده بود اندکی سپید             

     گویی سپیده از افق شب دمیده بود

                         یاد آمدم که در دل شبها هزار بار                    

       دست نوازشم به سر و رو کشیده بود

                   از خود برون شدم به تماشای روی او             

      کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

                         چون محو شد خیال پدر از نظر مرا                     

    اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

پدر
شور عشقت هست  در قلبم ای پدر
گرمی لبخندهایت هست در ذهنم ای پدر
مهربانی هایت همواره در من جاری است
ساز آوای صدایت هم همیشه با من است
از تو از عشق تو لبریز هستم ای پدر
من برای دیدنت با سر دوانم ای پدر
زندگی یعنی پرواز در آغوش تو
مرگ یعنی من بدون عطر تو
حرف آخر را برایت مینویسم ای پدر
با تو بودن را دوست دارم ای پدر

پدر عزیزم
از تو آموختم چگونه سبکبال زندگی کنم تا هجرتم نیز سبکبال باشد
این بالهای پرواز قناعت و امید و عشق را تو به من بخشیدی

روحت شاد عزيزم

پ مثل پناه، پ مثل پدر، همانکه نبودنش مرگ غرورم را رقم زد، و جای خالی اش، اندوه را بر سرم هوار می کشد! کاش من هم پدر داشتم! تا به جای خیرات،هدیه می خریدم و به جای روزت مبارک پدر، نمی گفتم  روحت شاد

پدر 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

حسام قشمی
15 اسفند 93 18:49
سلام.وبلاگ خوبی دارید عالیه اگه میشه چت روممو با کلمه چت لینک کنید مرسییییییییییییییی http://hastichat.ir