هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

هامان هستی مامان

سفر به مشهد

1390/4/31 4:17
نویسنده : مامان رزیتا
640 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرم امروز یکدفعه دایی تصمیم گرفت مارو همراه آقا حون ببره مشهد سفر غیرمنتظره ای هست واز اینکه بابا حامد کار داره و نمی تونه بیاد ناراحتم ولی امیدوارم دست پر برگردیم این چند روز کلی مهمون داشتیم و با تمام غمی که توی دل منه شما گل پسرم خیلی بازی کردی و خوشحال بودی فردا صبح میریم و انشاءالله یکشنبه برمی گردیم دعاکن امام رضا آقاجونو شفای خیر بده هامانم دارم از ذره ذره شدن عزیزترین فرد زندگیم داغون می شم خیلی سخته دیروز جواب نهایی رو دکتر داد و از ادامه درمان هم قطع امید کرد پسر عزیزم شمارو خیلی دوست دارم ولی همه می دونن که من عاشقانه آقاجونو دوست دارم ازت می خوام دعا کنی که خدا این نعمتو از ما نگیره الان هم ٣١ تیر ماه ١٣٩٠ ساعت ٤٥ /١٢ نیمه شبه و همه خوابیدن و آقا جون هم با بدن نحیفش کنار من خوابیده  دیگه نمی تونم ادامه بدم چون ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان نی نی گولو
31 تیر 90 17:53
سلام انشاالله هر چه زودتر شفا پیدا کنند
مامان آنیسا
1 مرداد 90 2:25
سلام به دوست خوبم امیدوارم دوباره لبخند به لبهات وشادی به دلت برگرده من وآنیسا حتما امشب برای شفای آقا جونت دعا میکنیم .توکلت به خدا .فقط خدا التماس دعا
ملی
1 مرداد 90 11:38
ای خدای مهربون آقا جون دوستمو شفا بده و دلشون رو شاد کن
پارميدا
1 مرداد 90 13:37
هاماني چطوري؟ الهي خيلي خيلي ناراحت شدم غصه نخور انشاا... خوب خوب مي شه . از ته دل از خداي بزرگ بخواه كه حال بابابزرگت خوب بشه خداي مهربون دل بچه ها را نمي شكونه. از امام رضا هم بخواه اميدورام خيلي زود شفا پيدا كنه. من هم از اينجا دعا مي كنم. ماماني را ببوس و بگو صبور باشه و دعا كنه . سعي كن خودت هم پسر خوبي باشي و خيلي شيطوني نكني آفرين هامان كوچولو
سارا
2 مرداد 90 12:56
سلام عزیزمممممممممممم اومدی مشهددددددددد چرا به من نگفتیییییی؟منکه کلی بهت زنگ زدم چرا جوابمو ندادی؟
مامان پارسا جون
3 مرداد 90 17:35
سلام گلم خیلی ناراحت شدم واسشون دعا میکنم امیدوارم خدا هرچه زودتر شفاشون بده
مامان ماهان
3 مرداد 90 23:37
سلام عزیزم ممنونم از دلداریت و امیدوارم که آقا جونت شفا پیدا کنه