هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

هامان هستی مامان

شعرهای کودکی

1390/12/8 12:32
نویسنده : مامان رزیتا
500 بازدید
اشتراک گذاری

جوجه طلایی

جوجه جوجه طلا یی
نوكت سرخ و حنا یی
تخم خود راشكستی
چجوری بیرون جستی
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه كس ز من خبر داشت
دادم به خود یك تكان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شكستم
اینجوری بیرون جستم
 
http://up.patoghu.com/images/t41jwk2stbzxooi3jtjw.gif
 
توپ قشنگم


توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا من میخوام برم به بازی
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی میکنم با یه دونه توپ
چون پرت میکنم توپ سفیدم را
از جا میپره میره تو هوا
قل قل میخوره تو زمین ورزش
یک ودو سه و چارو پنج و شش
یک و دو و سه و چارو پنج و شش
 
 http://up.patoghu.com/images/t41jwk2stbzxooi3jtjw.gif
 
عروسك قشنگ من

عروسک قشنگ من قرمز پوشیده

تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده

بابام رفته توی بازار اونو خریده

عروسک من ،چشم هاتو وا کن

وقتی که شب شد ،اونوقت لا لا کن

لا لا ، لا لا ،لا لالا لا ،لالا، لالایی
 
 http://up.patoghu.com/images/t41jwk2stbzxooi3jtjw.gif
 
ماهی قشنگ


تو حوض خونه ما

ماهیهای رنگارنگ
بالا و پایین می رن

با پولکای قشنگ
کلاغه تا می بینه

کنار حوض می شینه
می خواد ماهی یگیره
ماهیا تا می بینن

به زیر آبها میرن
کلاغ شیطون

می شه زار و پریشون

 http://up.patoghu.com/images/t41jwk2stbzxooi3jtjw.gif

"خوشحال و شاد و خندانم"

خوشحال و شاد و خندانم

 قدر دنیا رو می دانم
خنده کنم من

دست بزنم من

 پا بکوبم من
 شادانم

در دلم غمی ندارم

زیرا سلامت هست جانم
عمر ما کوتاه س

 چون گل 
 پس بیایید شدی کنیم

بیایید با هم بخوانیم 

 ترانه جوانی را
عمر ما کوتاه س

 چون گل صحراست
 پس بیایید شادی کنیم

گل بریزم من

از توی دامن بر روی خرمن

 شادانم
http://up.patoghu.com/images/t41jwk2stbzxooi3jtjw.gif 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان نیایش
8 اسفند 90 13:00
همه با این شعر ها خاطره داریم خیلی قشنگ بود مامانی دستت درد نکنه
مامان نیایش
8 اسفند 90 13:02
با اون شعر آخری گریه کردم همش با داداشم اونو میخوندیم توی مهد کودک یادش به خیر آدم ها میرن از اونا فقط خاطره هاشون به جا میمونه.......
mona
8 اسفند 90 16:39
خدا بد نده خدارو شکر که خوب هستین ما هم براتون آرزوی سلامتی داریم
مامان محمد پارسا
8 اسفند 90 17:20
یادش به خیر خیلی خاطره انگیزه مرسی مامانی که بهمون سر زدی
روح انگیز مامان سیاوش
9 اسفند 90 8:19
سلام عزیزم خوبید؟ من و پسرم امروز اومدیم تا از شما دعوت کنیم تا سری هم به خونه خاطرات ما بزنید تا بهانه ای باشه برای دوستیهای مداومتر خوشحال میشیم تشریف بیارین
پرنیا جون و مامانش
9 اسفند 90 9:24
یادش بخیر
مامان یسنا
9 اسفند 90 11:02
خوشحالم که برگشتی!!
sara
9 اسفند 90 18:20
سلااااام خوبید؟ما تقریبا یه تازه واردیم که دوست داریم اینجا دوست پیدا کنیم با اجازتون لینکتون میکنم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی واسه هم باشیم
امیرمسعود
10 اسفند 90 11:52
هامان جون سلام، مامان من این شعرو خیلی دوست داره . از مامانیت از طرف من تشکر کن
امیرمسعود
10 اسفند 90 11:53
منظور مامانیم جوجه طلایی بود
پرنیا جون و مامانش
11 اسفند 90 9:16
وای نازدونه خاله عکسای جدیدت کو
مامان رهام
11 اسفند 90 11:51
سللللللللللللللللللاك خوش اومديد.دلم براتون تنگ شده بود.خاله فدات شه چرا مريض شدي.محكم مي بوسمت
مامان ماهان
16 اسفند 90 11:31
چه شعرهای قشنگی یادش بخیر