تولدت مبارک
باغ ِ گل کنار ِ چشم های تو بی طراوت است...
تو از بس برای من عزیزی !
خودم را فراموش کرده ام ...
عزیز دلم...
تو کودکی های منی یا کودکی های پدرت ؟
تو کدام ِ مایی ؟
که انقدر دلنشین و ُ دلبرانه ای !
فدای تو تمام ِ لحظه های من.
كوچك رويايي ِ من
دنيا اگر خودش را بكشد نميتواند
به عشق من به تو شك كند.
تمام ِ بودنت را حس مي كنم...
حاجتي به استخاره نيست
عشق ما ... عشق من به تو
عشق تو به من
يك پديده است...
يك حقيقت بي نياز از استخاره و ُ گمان
صداي قلب تو ... صداي زندگيست.
زندگي را دوست داشته باش نازنين ِ من
زندگي را زندگي كن
عاشقانه
كودكانه... حتا وقتي بزرگ شدي
كودكانه زندگي كن جانكم
مادرانه ترين لحظه هاي امروزم
همين لحظه است...همين لحظه كه
با تمام جان ِ عاشقم
دوستت دارم را يواشكي به
تو هديه ميكنم...
تو خوب ميداني كه من چقدر
شاعرانه با تو حرف ميزنم...
تو خوب ميداني كه...
من تا همان لحظه كه قرار است بيايي
قرار است در كنارت بمانم
و تازه اين شروع زندگي ِ كودكانه ي تو است.
بخواب...
نترس...
زندگي بايد براي تو
روزها را عاشقانه باران
شب ها را ستاره باران كند
تو مثل ِ بهانه اي
تو مثل ِ بهاري
تو مثل ِ تمام ِ هر چه تا به حال داشتم نيستي
جدايي از تمام ِ آنچه منظور ِ من است...
تو بهترين حسّي...
با تمام ِ دلبري ... با تمام ِ قصه هاي دلبرانه
كه پيش ترها
مادرم براي كودكي هايم تعريف ميكرد...
هنوز نميداني چقدر ميخواهمت
هنوز نمفهمي كه اينجا كه من ايستاده ام كجاست ...
زندگي كن بهانه ي قشنگ ِ من براي عاشقي
زندگي كن و آرام آرام بزرگ شو
برايت لحظه ها را
پر از انتظار ميكنم
مطمئنم
تو از بهار هم تازه تري
تو از هفت سين ِ شب عيد هم زيبا تري
تو از خوابهاي قشنگ ِ دم صبح هم
شيرين تري
جانكم...عزيزكم...
زعفراني ترين طعم هاي روزگار
به طعم ِ عاشقانه هاي ما
من و ُ تو
نميرسند