هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

هامان هستی مامان

عید غدیر مبارک

غدیر ای باده گردان ولایت رسولان الهی مبتلایت ندا آمد ز محراب  سماوات به گوش گوشه گیران خرابات رسولی کز غدیر خم  ننوشد ردای  سبز  بعثت  را   نپوشد تمام  انبیا    ساغر    گرفتند شراب از ساقی  کوثر  گرفتن     هان! اي مردمان! علي را برتر بدانيد، که او برترين انسان از زن و مرد بعد از من است.... هرکه با او بستيزد و بر ولايتش گردن ننهد نفرين و خشم من بر او باد.  (خطبه ي غديريه) "سید هامان و سید حامد عزیز  عید ولایت  را به شما  تبریک می گویم"   ...
2 آبان 1392

روزت مبارک

اگر تو نبودی ، جهان بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند. اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت. اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد. اگر کودکان نبودند، شکوفه های زندگی به بهار نمی رسیدند و خانواده، بی مفهوم ترین واژه ای می شد که در لغت نامه ها می ش...
16 مهر 1392

عشق مادر

بــی شــــکـــــ  . . . جهان را به عشق کسی آفریده اند                       چون من که آفریده ام از عشق                                           جهـــانی بـــرای تـــــو  . . . ...
18 مرداد 1392

روز پدر...

بــگذار یـک بــار دیـگر بـگویـم : که مـرد هـمـیـشـه مــحبـوب مـن چــقدر “دوســتــت دارم” در تــنـگـــاتـنـگ آغـــوش امــن “تو” چـــه لـــذتی از زن بـــودنم می برم ! شنیدن صـــــــدای قلب کسی که دوستــــــش داری زیبــــــــــاترین موسیقی دنیـــــاست… همسر عزیزم دوستت دارم ، روزت مبارک پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...! کاش بودی تا دلم تنها نبود ، تا اسیر دست این غم ها نبود... بهشت امروز مستانه میخواند ، قدم های تو را جانانه میخواهد بهشت...
3 خرداد 1392

روز مادر ...

    مادرم ای سر چشمه گیتی.. غنچه ای در سبزه زار زیبای طبیعت شکفت و کلمه ی مادر ، در پهنه گلبرگان سرخ آن او که همچون خون مادر است ، بیرون جهید و خود را در آسمان بیکران آبی  سوار بر بال پرنده محبت دید.  آری! به راستی مادر کیست که گیسوانش هم چون گیسوان فرشته طلایی است؟ مادر کیست که زمزمه محبتش لالایی اوست؟  مادر آنست که گهواره چوبین فرزندش را از لابلای صخره ها و از میان آبشارها و صدها گل زیبای یاسمن بیرون می کشد و با دستان مهرآمیزش آن را تکان می دهد... مادر آنست که اشکش همچون شبنم بر قلب گلبرگ ، گل عشق است، صدایش هم چون مرغ غزل خوان در طبیعت است و بوسه اش همچون نور خورشید بر سبزه زار است ...
11 ارديبهشت 1392

اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت

"پسر عزیزتر از جانم" اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ... دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه اوآنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانيت تو را زيباترين معصوم دنيا مي‌کند ...  پس خود را گناهکار مبين من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک روز شفا داد ... و تنها يکي سپاسش گفت!!! من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان باريده ... يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر !!! پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ...  از تو براي مهربانيت قدرداني ميکنند.پس از ناسپاسي هايشان مرنج و در شاد کردن دلهايشان بکوش... که اين روح توست كه با مهرباني آرام ميگيردتو با مهر ورزيدنت بال و...
2 ارديبهشت 1392

سال نو مبارک

  دوباره معجزه آب و آفتاب و زمين شکوه جادوی رنگين کمان فروردين شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود دوباره چهره نوروز و شادماني عيد دوباره عشق و اميد دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار       همه‌ی پاییز واژه‌ها بر من باریدند زمستان که رسید در بستر سپید برف خواب دیدند خواب کودکی که نام‌اش بهار بود و پیراهنی از بنفشه برتن داشت بهار آمد و در آستانه‌ی نوروز ایستاد لب‌خندی به زندگی زد و سبزی را به خاک بخشید تا واژه‌های رویش و بخشش، هستی کودکان را بسازد! ...
2 فروردين 1392