کودکی
بچگی هام، سادگی هام، همه دلدادگی هام روزای خوب گذشته، برنگشته، برنگشته. . . لِی لِی و خاله جون بازی غروبا تو حوض آب بازی ساندویچهای نخورده همسایه اونها رو برده پیچ و تاب زلفِ افشون بادبادکهای پریشون لب طاقچه یه پرنده است میگه این روزا پرخنده است روزای دیروز گدشته دیگه هرگز برنگشته یادمون باشه همیشه زندگی اینجوری میشه حالا . . . حالا . . . لب طاقچه به پرنده است میگه باد عمر وزنده است می بره هر چی که میخواد هر کی بپره برنده است. . . ...
نویسنده :
مامان رزیتا
7:59