هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

هامان هستی مامان

آغوش

هامانم در آغوشم که می گیرمت ، تمام وجودم غرق در لذتی می شود که در وصف نمی گنجد.ظاهرش این است که تو به من محتاجی. اما از خدا پنهان نیست که محتاج تر از تو به من ، منم که به تو محتاجم. مامانی برام دعا کن من امروز به خاطر یادآوری خاطرات گذشته زندگیم خیلی سر در گم و ناراحتم کمکم کن تا فراموش کنم آنچه را که نباید به یاد آورم. هرچندوجود تو نشانگر این است که بعد از تمام مشکلات خدا لطفش را شامل حالم کرده تا با مادر بودن دنیایی پر از نشاط و آرامش داشته باشم. ...
8 اسفند 1389

من ...

  من همون دختر كوچولو ام كه روزيكه خدا رحمتش رو از آسمون فرو ميفرستاد پا به اين دنيا گذاشتم ... من همون دختر كوچولو ام كه لحظه هاي متمادي به مورچه ها نگاه ميكرد تا اونجاكه براشون اسم گذاشته بودم: كارگراي خدا ... من همون دختر كوچولو ام كه با داداشش سر هر چيز گريه ميكرد، دعوا ميكرد و حتي كتك كاري ميكردن ... من همون دختر كوچولو ام كه دوست نداشت هيشكي بهش بگه كوچولو كه اگه ميگفت دم گوش باباش ميگفت: من كوچولو نيسسستم. من همون دختر كوچولوام كه كم كم بزرگ شد و رفت مدرسه ... من همون دختري ام كه تو دبيرستان به خيلي چيزا شك كرد و خيلي سوال واسش پيش اومد ... من همون دختري ام كه گناه و اشتباه ميكرد (كه ه...
8 اسفند 1389

من ...

من همون دختر كوچولو ام كه روزيكه خدا رحمتش رو از آسمون فرو ميفرستاد پا به اين دنيا گذاشتم ... من همون دختر كوچولو ام كه لحظه هاي متمادي به مورچه ها نگاه ميكرد تا اونجاكه براشون اسم گذاشته بودم: كارگراي خدا ... من همون دختر كوچولو ام كه با داداشش سر هر چيز گريه ميكرد، دعوا ميكرد و حتي كتك كاري ميكردن ... من همون دختر كوچولو ام كه دوست نداشت هيشكي بهش بگه كوچولو كه اگه ميگفت دم گوش باباش ميگفت: من كوچولو نيسسستم. من همون دختر كوچولوام كه كم كم بزرگ شد و رفت مدرسه ... من همون دختري ام كه تو دبيرستان به خيلي چيزا شك كرد و خيلي سوال واسش پيش اومد ... من همون دختري ام كه گناه و اشتباه ميكرد (كه هنوزم ميكنه). ...
8 اسفند 1389

تو عشق ماماني ...

عزيزم! باورم نميشه تو تو وجود من شكل گرفتي؟ گاهي اوقات كه نگاهت ميكنم از قدرت خدا به شگفت ميام. چه جوري اين لب ها و چشم ها و بيني و تمام اندامت تو وجود من شكل گرفته؟؟ گاهي اوقات كه خيلي به شما نگاه ميكنم اشكم در مياد ... فتبارك الله احسن الخالقين خدايا! به نظر من اين واقعا اين يه معجزه است. من توی وجودم یک معجزه پرورش دادم. واقعا فكرشو كه ميكنم پرورش انسان توي وجود يك مادر معجزه است. خدايا هزار مرتبه شكر كه من تونستم مادر شم. خدايا بازم دعا ميكنم به تمام كساييكه بچه ندارن فرزند سالم و صالحي عطا كني. ميگن وقتي كه يك نوزاد متولد ميشه معنيش اينكه خدا هنوز از انسان نااميد نشده ... مرد كوچولوي ...
8 اسفند 1389

تو عشق ماماني ...

عزيزم! باورم نميشه تو تو وجود من شكل گرفتي؟ گاهي اوقات كه نگاهت ميكنم از قدرت خدا به شگفت ميام. چه جوري اين لب ها و چشم ها و بيني و تمام اندامت تو وجود من شكل گرفته؟؟ گاهي اوقات كه خيلي بهشما نگاه ميكنم اشكم در مياد ... فتبارك الله احسن الخالقين خدايا! به نظر من اين واقعا اين يه معجزه است. من توی وجودم یک معجزه پرورش دادم. واقعا فكرشو كه ميكنم پرورش انسان توي وجود يك مادر معجزه است. خدايا هزار مرتبه شكر كه من تونستم مادر شم. خدايا بازم دعا ميكنم به تمام كساييكه بچه ندارن فرزند سالم و صالحي عطا كني. ميگن وقتي كه يك نوزاد متولد ميشه معنيش اينكه خدا هنوز از انسان نااميد نشده ... مرد كوچولوي من دعا كن طوري ...
8 اسفند 1389

تصویر آرامش

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که.... کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده اس...
8 اسفند 1389

تصویر آرامش

پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را تصویر کند. نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در خاک می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ. پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که.... کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است...
8 اسفند 1389

بدون عنوان

عزیز مادر امروز هوابارونیه حال و هوای خاصی دارم سال گذشته همین موقع روزشماری می کردم تا زودتر در آغوشم جا بگیری نم نم بارون بوی بهار صدای گنجشکها همه حکایت از وجود شما می دهند. خدایا توانی عطا فرما تا این امانت الهی را همانگونه که باید به ثمر برسانیم . هامان جان سال گذشته این موقع تمامی وسایلی رو که مادرجون و آقاجون زحمت کشیده بودند و برات تهیه کرده بودند رو توی اتاقت چیده بودیم و منتظر اومدنت بودیم .چه حس زیبایی است مادر شدن پسرم اینو بگم که بابا حامد از اولی که شما را باردار شدم خیلی منو همراهی کرد  وهرروز برای رفتن سرکار منو همراهی می کرد و... در ضمن  باسلیقه ای که به خرج داد اتاقت رو بسیار...
8 اسفند 1389

بدون عنوان

عزیز مادر امروز هوابارونیه حال و هوای خاصی دارم سال گذشته همین موقع روزشماری می کردم تا زودتر در آغوشم جا بگیری نم نم بارون بوی بهار صدای گنجشکها همه حکایت ازوجودشمامی دهند. خدایا توانی عطا فرما تا این امانت الهی را همانگونه که باید به ثمر برسانیم . هامان جان سال گذشته این موقع تمامی وسایلی رو که مادرجون و آقاجون زحمت کشیده بودند و برات تهیه کرده بودند رو توی اتاقت چیده بودیم و منتظر اومدنت بودیم .چه حس زیبایی است مادر شدنپسرم اینو بگم که بابا حامد از اولی که شما را باردار شدم خیلی منو همراهی کرد وهرروز برای رفتن سرکار منو همراهی می کردو...در ضمن باسلیقه ای که به خرج داد اتاقت رو بسیار زیبا تزیین کرد الان هم خیلی شمارو دوست داره و از...
8 اسفند 1389