پاک کن
مداد گفت: متأسفم.
پاک کن گفت: چرا؟ تو هیچ کار اشتباهی نکرده ای.
مداد: چون تو به خاطر من اذیت می شوی.
هر وقت که من اشتباهی می کنم تو همیشه آماده ای که آن را پاک کنی ولی وقتی اشتباهاتم را پاک
می کنی بخشی از وجودت را از دست می دهی و هر بار کوچک و کوچکتر می شدی
پاک کن جواب داد: درست است، اما برای من مهم نیست.
می دانی! من برای همین ساخته شده ام. من ساخته شده ام تا هر وقت تو اشتباهی کردی به تو
کمک کنم با اینکه می دانم روزی تمام خواهم شد و دیگری جای مرا خواهد گرفت من از شغلم رضایت
کامل دارم پس لطفا ناراحتی را کنار بگذار من اصلا دوست ندارم تو را ناراحت ببینم.
والدین هم مثل پاک کن هستند و فرزندانشان مثل مداد. آنها همیشه در کنار فرزندانشان
هستند و ا شتباهات آنها را پاک می کنند:حتی گاهی آسیب می بینند و کوچکتر و پیرتر
می شوند و عاقبت از دنیا می روند اگرچه در نهایت فرزندان جایگزین
دیگری (همسر) می یابند، ولی والدین همیشه از آنچه برای فرزندانشان کرده اند شادمانند
و هیچ گاه دوست ندارند
عزیزانشان را نگران یا ناراحت ببینند.
در تمام طول زندگی، من یک مداد بوده ام؛ واین موضوع که والدینم مانند پاک کن
هر روز کوچک و کوچکتر می شوند مرا پر از درد و رنج می کند، چون می دانم
که یک روز آنها مرا ترک خواهند کرد و خرده های پاک کن تنها چیزی خواهد بود که
به خاطرم بیاورد روزی چه کسانی را داشته ام.