هامانهامان، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 21 روز سن داره

هامان هستی مامان

تصویر آرامش

1391/3/19 23:33
نویسنده : مامان رزیتا
634 بازدید
اشتراک گذاری

zibazibazibazibaziba

پادشاهي جايزه بزرگي براي هنر مندان گذاشت که بتوانند به بهترين شکل ، آرامش را به  تصوير بکشند . نقاشان بسياري آثار خود را به قصر فرستادند .     آن تابلو ها ، تصاويري بودند از جنگل به هنگام غروب ، رودهاي آرام ، کودکاني که در خاک مي دويدند ، رنگين کمان در آسمان ، و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ .  پادشاه تمام تابلو ها را بررسي کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد . تصویر اول ، تصوير درياچه آرامي بود که کوههاي عظيم و آسمان آبي را در خود منعکس کرده بود. در جاي جايش مي شد ابرهاي کوچک و سفيد را ديد ، و اگر دقيق نگاه مي کردند ، در گوشه ء چپ درياچه ، خانه ء کوچکي قرار داشت  ، پنجره اش باز بود ، دود از دودکش آن بر مي خواست ، که نشان مي داد شام گرم و نرمي آماده است .   تصوير دوم هم کوهها را نمايش مي داد . اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تيز و دندانه اي بود. آسمان بالاي کوهها بطور بيرحمانه اي تاريک بود ، و ابرها آبستن آذرخش ، تگرگ و باران سيل آسا بود .  اين تابلو هيچ با تابلو هاي ديگري که براي مسابقه فرستاده بودند ، هماهنگي نداشت. اما وقتي آدم با دقت به تابلو نگاه مي کرد ، در بريدگي صخره اي شوم ، جوجهء پرنده اي را مي ديد . آنجا ، در ميان غرش وحشيانه ء طوفان ، جوجه گنجشکي ، آرام نشسته بود .   پادشاه درباريان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ء جايزه ء بهترين تصوير آرامش ، تابلو دوم است. بعد توضيح داد :   " آرامش آن چيزي نيست که در مکاني بي سر و صدا ، بي مشکل ، بي کار سخت يافت مي شود ، چيزي است که ميگذارد در ميان شرايط سخت ، بماني و آرام باشي ."

ziba

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامی مهدیار
27 خرداد 91 1:41
سلام عزیزم کم پیدا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هامان گل خاله چطوره ؟؟؟ میبوسمتون
مامان پارسا
28 خرداد 91 10:33
سلام خوبید شما؟کجائین بابا؟ منتظرتون موندیم تا بیاین...
مامان ماهان
30 خرداد 91 8:40
سلام عالی بود عزیزم
مامان شینا
30 خرداد 91 20:28
الهه مامان یسنا
1 تیر 91 2:03
پرنیا جون و مامانش
5 تیر 91 8:32
عکسای گل پسر نازمون رو بزار ببینیم خانومی دلمون تنگ شده واسش
مامان امیرمحمد
12 تیر 91 9:31
مامانی چرا از هامان جون عکس نمیذاری ببینیم چقدر بزرگ شده ... بابا دلمون تنگ شد برای پسر قند عسلمون ...
مامان رهام
25 مرداد 91 12:19
محشر بود