تولدت مبارک عزیزم
فرزندم ،نورچشمم،پاره تنم...
توآمدی با لبخند شیرینت،باگرمای دلپذیرت،بانگاه بی نظیرت.
چگونه برایت از شادیم بگویم؟ازشوق دیدارت...از لحظه تولدت...
توآمدی وبه زندگیمان رنگ تازه ای دادی...چونان رنگ گلهای بهشتی با عطری دلاویز وبه غایت مدهوش کننده...
عظمت پروردگار رادرظرایف وجوددوست داشتنی ات می جوییم وخداراباتمام ذرات وجودمان می ستاییم...
در دوردستها که خدامیان چشمهایت خانه کرده بود...
من بیقرار منتظر آمدنت بودم و توکه انگار دل نمی کندی از لبهای فرشتگان طنین آوازتوبود که انگارگوشهایم جزتو نمیشنید...
خداوند تورا به من هدیه دادو من همیشه دلشوره دارم از اینکه شاید آنچه میپنداشتم نباشم نفس هایت که به گونه هایم ساییده می شودانگار آرامش بهشت را به چشمهایم میفرستی.
دستهایت که می چرخد ومیان دستهایم پنهان می شود...خنده هایت که ریش میشوم وعاشق چشمهایت که عمق نگاهم را می کاود و من همیشه تو راکم داشته ام.
از داشته هایم دلتنگ که میشوم انگارصدای گریه های توست...تنها نوازشی که مرا بخودفرو میبرد که توفرشته ای یا نه.....نمی دانم...
اما همین بس که چشمهای خداوند میان دستهای من وتوپیداست.
آرام جان من....
همیشه دوستت دارم
امروز خورشيد درخشانتر است
و آسمان آبيتر
نسيم زندگي را به پرواز ميکشد
و پرنده آواز جديد ميسرايد
امروز بهاري ديگر است
در روز تولد مهربانترين
در ميلاد کسي که چشمانم با حضورش باراني است
امروز را شادتر خواهم بود
و دلم را به ميهماني آسمان خواهم برد
جشني براي ميلادت بر پا خواهم کرد
تمامي گلها و سبزهها در ميهماني ما خواهند سرود
اي مهربانترين
آغاز بودنت مبارک
تمام زندگيم تولدت مبارک